- پسر ایلان ماسک میخواهد نام خانوادگی و جنسیت خودرا تغییر دهد؛ نمیخواهم نسبتی با پدر بیولوژیکیام داشته باشم! +تصاویر
- خداداد عزیزی در روز تولدش سورپرایز شد +تصاویر
برد پیت از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۳ با جولیت لوییس زندگی می کرد و پس از آن با جیتکا پوهلودک به مدت یک سال رابطه داشت. بعد از آن نوبت به گوینث پالترو رسید که رابطه آن ها از سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۷ ادامه داشت. در سال ۱۹۹۸ بود که برد پیت عاشق آنیستون شد و این دو از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ با هم زندگی کرده و زوج رسمی بودند. بعد از آشنایی با جولی بود که پیت به شکلی غیرمترقبه از آنیستون طلاق گرفت، زمانی که پیت و جولی در فیلم Mr & Mrs. Smith نقش یک زوج را بازی کرده و در واقعیت عاشق هم شدند. در سال ۲۰۰۶ جولی اعلام کرد که باردار است و اولین دخترش به نام شیلو در راه است، که شکست دیگری برای آنیستون بود زیرا وی و پیت هیچگاه صاحب فرزند نشدند.
دو سال بعد نیز نوبت به دوقلوهای ناکس و ویوین رسید. پیت و جولی در مراسمی خصوصی در خانه فرانسوی شان در سال ۲۰۱۴ ازدواج کردند، ۹ سال پس از اینکه رابطه شان آغاز شده بود. اما در سال ۲۰۱۶ بود که جولی درخواست طلاق داد و این طلاق در سال ۲۰۱۹ رسمی شد. بعد از طلاق از جولی، برد پیت با نیکول پوتورالسکی ۲۹ ساله وارد رابطه شد و در ادامه به خاطر بازی در نقش کلیف بوث در فیلم Once Upon A Time In Hollywood ساخت کوئنتین تارانتینو موفق به دریافت جایزه اسکار شد.
اما پیت می گوید که یک کابوس همیشه او را رها نمی کند، کابوسی که در آن وی به شکلی بیرحمانه با چاقو ضربه می خورد: «به مدت چهار یا پنج سال، اصلی ترین کابوسی که همیشه تجربه می کنم این است که از جایی روی من می پرند و چاقو می خورم. در این کابوس از خواب بیدار می شوم. نمی دانم که چرا می خواهند به من آسیب بزنند. این موضوع حدود یک یا دو سال پیش متوقف شد، تنها پس از آن که مستقیماً وارد کابوس شدم و خیلی ساده پرسیدم چرا؟». این کابوس ها از زمانی شروع شد که ازدواج او با جولی رو به افول گذاشت و پنج سال ادامه داشت تا اینکه روانشناسان منبع آن را پیدا کردند.
پیت در مورد این کابوس ها چنین می گوید :«همیشه شب بود، در تاریکی و من در حال پایین رفتن از پله ها در یک پارک یا راه رفتن در پیاده رو بودم جایی که از زیر یک لامپ خیابانی شبیه فیلم جن گیر رد می شدم، یک نفر از تاریکی بیرون می آمد و چاقویش را در دنده هایم فرو می کرد. یا متوجه می شدم که تعقیبم می کنند و سپس یک نفر از روبرو به من نزدیک می شد و می فهمیدم که به دام افتاده ام و می خواستند آسیب بزرگی به من بزنند. یا اینکه در یک خانه و در حالی که کودکی که به فرارش کمک کرده بودم به همراهم داشتم مورد تعقیب قرار می گرفتم و در نهایت گیر افتاده و چاقو می خوردم. همیشه چاقو می خوردم. و با وحشت از خواب بیدار می شدم».
منبع: روزیاتو
بیشتر بخوانید: